ماجراي ديدار با امام زمان(ع) و فرار شيعيان از ايشان 


ماجراي ديدار امام زمان(عج) با اهالي «حله» و کساني که با ترس از ايشان فرار کردند


بسياري از افراد، گرچه ميل باطني شان بر محبت و ولايت امامشان است ولي پس از مراجعه به درون خويش شايد به اين نتيجه برسند که مرد معرکه ي انتظار مولاي خويش نيستند.


عکس اين قضيه نيز صادق است که افرادي با اعتماد به نفسي غير قابل باور، خود را مخلِص واقعي و منتظِر حقيقي امام زمان خويش مي دانند.


 شايد مطالعه‌ي داستان جذاب و شگفت انگيز زير که در کتاب گران سنگ «العبقري الحسان في احوال مولانا صاحب امان (عج )» ذکر شده است، ما را در شناخت خويش که "چه هستيم و چه بايد باشيم" ياري نمايد.


 از افرادي که محضر باهر النور مولاي زمان خويش را درک نمود؛ عالم عامل، آقاي شيخ علي حلاوي است که در دوران غيبت کبري به محضر آن حضرت (عجل الله تعالي فرجه الشريف) شرفياب گرديده است.


 اين حکايت از سيد العلماء العاملين و سند الفقهاء الراشدين حجه الاسلام آقاي آقا سيد علي اکبر خوئي دامت برکاته که از جمله معاصرين و از زمره مجاورين مشهد رضوي عرش قرين است به اين صورت نقل گرديده است :


 وقتي در نجف اشرف جهت انجام کاري که در نظرم بود از بازار محله سيفيه عبور مي کردم، در اثناء راه نظرم به قبه اي شبيه به مسجد افتاد که بر بالاي سردرِ آن، زيارت مختصري از حضرت صاحب امان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) نوشته شده بود و بالاي آن نوشته بود: «هذا مقام صاحب امان» و مردمان آن ديار از دور و نزديک به زيارت آن مکان رفته و به ساحت قدسي باري تعالي دعا و تضرع و زاري و توسل مي جستند.


 لذا از اهالي حله درباره دليل انتساب آن جايگاه به حضرت صاحب امان سوال نمودم. همگي بالإتفاق گفتند اين مکان خانه يکي از اهل علم اين شهر به نام آقا شيخ علي؛ مردي بسيار زاهد و عابد و متقي بوده است.


 شيخ علي، در تمامي اوقات، منتظر ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و مشغول خطاب و عتاب با آن حضرت بوده است که اي مولاي من، اين غيبت شما از ديدگان، در اين تعدد سال ها و اعصار چه دليلي دارد؟ چه آن که تعداد مخلصين شما لااقل در همين شهر حله به بيش از هزار نفر مي رسد! پس چرا ظهور نمي فرمايي تا دنيا را پر از قسط و عدل نمائي؟!


 با همين افکار و گفتار ايام مي گذراند تا آن که روزي به بياباني رفته و همين عتاب و خطاب ها را به آن بزرگوار عرض کرد. در همين حال بود که ناگهان عربي را ديد که نزد او آمده و فرمود : «جناب شيخ به چه کسي اين همه عتاب و خطاب مي کني؟»


 عرض کرد خطابم به حجت وقت و امام زمان است که با اين مخلصين صميمي که تعداد آنها در اين عصر فقط در حله بيش از هزار نفر است و با وجود اين ظلم و جوري که عالم را فرا گرفته، چرا آن حضرت ظهور نمي کند؟!


مرد عرب فرمود: «اي شيخ، صاحب امان من هستم. مطلب اين چنين نيست که تو تصور مي کني. اگر تعداد اصحاب من به سيصد و سيزده نفر مي رسيد، قطعا ظاهر مي شدم. در شهر حله هم که گمان مي کني بيش از هزار نفر مخلص واقعي موجود است؛ اخلاص آنان حقيقي نيست، مگر اخلاص تو و فلان قصاب شهر».


 او ادامه داد: «اگر مي خواهي حقيقت مطلب بر تو مکشوف شود، در شب جمعه مخلصين را دعوت کن و براي ايشان در صحن حياط خانه خود مجلسي برپا نموده و آن قصاب را هم دعوت کن و دو بزغاله بالاي بام خانه ات بگذار و منتظر ورود من باش تا واقع امر را به تو نشان دهم و تو را متوجه اشتباهت کنم.»


 


پس از اينکه اين کلام را فرمود از ديدگان آقا شيخ علي غائب شد. پس شيخ با سرور و خوشحالي تمام به حله برگشته و ماجرا را براي آن مرد قصاب تعريف نمود. سپس قرار بر اين شد که از ميان بيش از هزار نفري که مي شناختند و همگي آنان را از اخيار و ابرار و منتظران حقيقي امام غائب از انظار مي دانستند، چهل نفر را انتخاب نموده و شيخ از آنها دعوت کند تا همگي در شب جمعه به منزل او آمده و به شرف ملاقات امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) مشرف شوند.


 هنگام ملاقات فرا رسيد. مرد قصاب با آن چهل مخلص در صحن حياط خانه ي شيخ علي اجتماع نموده و همگي با طهارت رو به قبله مشغول ذکر و صلوات و دعا و منتظر من اليه الالتجاء ( حضرت صاحب امان ) بودند. شيخ نيز حسب الامر آن حضرت دو عدد بزغاله را بالاي پشت بام برد.


 پاسي از شب گذشته بود و همه منتظر بودند. ناگهان نور عظيم درخشاني در جو هوا ظاهر گرديد که تمام آفاق را پر کرده و چند برابر از آفتاب و ماه درخشنده تر بود به سمت خانه شيخ رفته و بر بالاي پشت بام خانه شيخ قرار گرفت. زماني نگذشته بود که صدائي از پشت بام بلند شد و آن مرد قصاب را امر به رفتن به پشت بام خواند. مرد عرب فرمود: «اي شيخ، صاحب امان من هستم. مطلب اين چنين نيست که تو تصور مي کني. اگر تعداد اصحاب من به سيصد و سيزده نفر مي رسيد، قطعا ظاهر مي شدم. در شهر حله هم که گمان مي کني بيش از هزار نفر مخلص واقعي موجود است؛ اخلاص آنان حقيقي نيست».


 


 مرد قصاب، اطاعت نموده و به بالاي پشت بام رفت و آن حضرت او را امر فرمود که يکي از آن دو بزغاله را نزديک ناودان آن بام برده سر ببرد، بنحوي که تمام خون آن از آن ناودان در ميان صحن خانه ريخته شود. قصاب به فرموده آن بزرگوار عمل نمود.


 


 آن چهل نفر با ديدن خون هاي سرازير شده از ناودان همگي با خود گفتند قطعا حضرت سر قصاب را بريده و اين خون نيز متعلق به قصاب است. لحظاتي ديگر گذشت. ناگهان صداي ديگري از پشت بام به گوش رسيد که اين بار شيخ علي (صاحب خانه) را به پشت بام فرا مي خواند. شيخ علي نيز اطاعت امر نمود. و زماني که به پشت بام رفت، قصاب را ديد که در سلامتي کامل در محضر امام ايستاده بود!


 سپس به امر حضرت، مرد قصاب بزغاله ديگر را پاي ناودان آورده و مثل همان بزغاله اول ذبح نمود. اين بار نيز خون، به حياط خانه ريخته و موجب ترديد بيشتر حاضرين گرديد. و همگي گمان کردند که آن حضرت اين بار سر شيخ علي را بريده و اين خون متعلق به شيخ است. پس با خود گفتند عن قريب است که به امر حضرت (عليه السلام) نوبت به او برسد که به پشت بام رفته و . لذا درب حياط را گشوده و همگي فرار را بر قرار ترجيح دادند.


 سپس حضرت خطاب به شيخ فرمود: «هم اکنون به حياط برو و همگي را به پشت بام دعوت کن تا با من ديدار کنند.» اما وقتي شيخ به صحن حياط آمد، حتي احدي از آن چهل مرد را در خانه نديد. پس مجددا به پشت بام رفت و فرار آن جماعت را خدمت امام عرضه داشت.


 حضرت فرمود: «اي شيخ، ديگر عتاب و خطاب ها را رها کن. آيا اين همان شهر حله نبود که مي گفتي بيش از هزار مخلص در آن وجود دارد؟! سرزمين ها و شهرهاي ديگر را هم به همين امر قياس کن. اين را فرمود و از نظرشان پنهان گرديد.»


 مطالب را با جمله اي از عارف کامل؛ جناب شيخ رجبعلي خياط (ره) به پايان مي بريم که فرمود:«اغلب مردم اظهار مي کنند که امام زمان (عجل الله تعالي فرجه) را از خويشتن نيز بيشتر دوست دارند، حال آنکه اينگونه نيست؛ زيرا اگر او را از خود بيشتر دوست داشته باشيم، بايد براي او کار کنيم؛ نه براي خود.


 


 منابع:


عبقري الحسان . علامه علي اکبر نهاوندي


 آداب انتظار عارفان. حمزه کريم خاني



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

عصر زیبایی پیچک یاس عطاری ها مبلمان اداری یکتا Kristen Cindy کاغذ a4 ایمپلنت - کاشت دندان - ارتودنسی - عمل زیبایی بینی